محل تبلیغات شما

این روزا بیشتر از هر وقت دیگه ای بهش فکر میکنم و میدونم این درست نیست .

هنوز با شنیدن اسمش دلم میلرزه .

بعضی شبا بهش فکر میکنم .یعنی الان همدمشو بغل گرفته و خوابیده با آرامش یا داره توی گوشش عاشقانه های ناب زمزمه میکنه .

یعنی زندگیشون چجوریه الان .

هیچ وقت نفهمیدم چرا احساس من همیشه یک طرفه بود یا شاید چوب نداشتن خیلی چیزا رو میخوردم و این وسط تنها مقصر بابا بود

تغریبا تمام ضربه هایی که تو زندگیم خوردمو دارم میخورم ب خاطر باباست ،شاید اونم ب خاطر همین منو نخواست یا شاید واقعا احساس خاصی بهم نداشت من اصلا خودمم نمیدونم چه احساسی بهش دارم اما هنوز گاهی بهش فکر میکنم .

ب نظرم پدر خوبی برای دختراشه و من هنوز عذاب وجدان دارم ک مادر خوبی برای این شیطونک نیستم 

کاش میتونستم زمانو ب عقب برگردونم و هیچ وقت اجازه ندم از احساس و توجهم به خودش مطلع بشه

من همیشه از دست دادم و همیشه دیر رسیدم .همیشه اونی بودم ک دیده نمیشده و آخرین نفر بوده .

حالا اینجام تو مسیری ک همسفرم داره ذره ذره نابودم میکنه

تحقیر میشم توهین میشنوم نادیده گرفته میشم و برای برآورده کردن توقعات و انتظاراتش همیشه در تلاشم و همیشه تنهام 

این اون زندگی نبود که رویاشو داشتم .

هیچ وقت منو نمیفهمه و حتی تلاشی هم نمیکنه کمی فقط کمی درکم کنه.

ته تهش بعد از تمام زخمهایی که میزنه و دلی که میشکنه میگه دوسم داره و این روزا عجیب میترسم از این جمله .

چه روز ای بدی دارم ...

از این گریه های بی دلیل خسته شدم...

تا کی میتونم ادامه بدم ...

بهش ,ب ,وقت ,فکر ,ک ,میکنم ,بهش فکر ,هیچ وقت ,فکر میکنم ,یا شاید ,خوبی برای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Esquisse